سلام .....
این صِدا صِدایِ من نیست ...
اینجا غُربَـتِـه وطن نیست .....
واسـه خـوابِ آخَـریـنَـم ...
خاکِ گورِشَم کـَفـَن نیست .....
خودِ بی عشقی ، یه مرگه ...
خشکی هم ، مُردَنِ بَرگِه .....
پَـسِ سَـردیِ دَمادَم ...
اشکِ آسمون ، تَگـَرگِه .....
میشه غُصَّه مون بمیره !!!؟؟
زِندگی رنگی بگیره !!!!!
اگـه بودن یـِه اُمیدِه ...
کاشکی آرِزوم نَمیرِه ...!!
" ه.م غروب "
نظرات شما عزیزان:
آینه...
ساعت12:56---9 دی 1392
سلام.... خواندمتان و از او خواستم که
شما در پناهش باشید و بمانید با قلبی
سرشار از عشق و امید و آرزو ....
شما در پناهش باشید و بمانید با قلبی
سرشار از عشق و امید و آرزو ....
:: برچسبها: دِل دَردِ غروب , " ه, م غروب " , اریش ماریارمارک , در غرب خبری نیست , غربت , وطن , خاک , صدا , آسمون , غصّه , تگرگ , زندگی , امید , رهایی , ,